مطالعات روانشناسی کودکان

تازه ترین مقالات در حوزه روانشناسی کودکان

مطالعات روانشناسی کودکان

تازه ترین مقالات در حوزه روانشناسی کودکان

  • ۰
  • ۰

چگونه بهتر درس بخوانیم که خسته نشویم؟

یکی از سوالات مهم و رایج دانش آموزان یا افرادی که می خواهند موضوع جدیدی یاد بگیرند «چگونه درس بخوانیم که خسته نشویم؟» می باشد. روش های مختلفی برای درس خواندن وجود دارد و کارهای بسیاری هستند که در این مسیر می توانید انجام دهید اما مسلما تاثیر آنها نیز متفاوت است و حتی ممکن است با انجام بعضی کارها بازدهی پایین تر هم بیاید. در ادامه جهت آشنایی با اصول درس خواندن بدون خسته شدن همراه ما باشید.

در ابتدا به این موضوع توجه داشته باشید که هدف اصلی شما از درس خواندن یادگیری است و در صورتی که صرفا برای قبولی در آزمون درس می خوانید بهتر است اهداف خود را عمیق تر انتخاب کنید. اگر هدف شما یادگیری در طول روز باشد احتمالا کمتر دچار تنبلی می شوید و وقت خود را تلف نمی کنید تا در روز های پایانی و نزدیک به امتحان مجبور به استفاده از روش های نادرست شوید. در ادامه روش هایی جهت درس خواندن به صورت اصولی معرفی می کنیم که می توانید از آن در این مسیر استفاده کنید.

 

 

برخی از این روش ها ممکن است برای همه افراد موثر نباشد؛ بهتر است آنها را امتحان کنید و پس از مدتی تصمیم نهایی را بگیرید. اما اکثر این اصول در این مسیر به یاری شما می آیند:

 

تدوین استراتژی درست

برای درس خواندن از استراتژی درستی استفاده کنید. برای مثال تمامی جوانب کار را بسنجید. ساعت های مناسب یادگیری را پیدا کنید. ساعت هایی در طول روز هستند که برای یادگیری و برخی زمان ها برای حل مسئله بهترند. با روش هایی که در ادامه معرفی می شود می توانید استراتژی بهتری بسازید و از تکنیک های مختلف که می دانید موثرند بهره ببرید

 

زمان بندی و برنامه ریزی

طبق تحقیقات انجام شده ساعت بیولوژیک بدن تاثیر بسیاری در انجام کارها دارد. به طور کلی افراد به سه دسته سحر خیز و شب زنده دار و میانه تقسیم می شوند. ساعت های مختلفی در طول روز وجود دارند که در آن افراد تمرکز و انرژی بیشتری دارند که برای اکثر افراد شامل ساعت های صبح و بعد از ظهر می شود اما ممکن است شما جزء دسته دوم باشید که در طول شب از انرژی و تمرکز بیشتری برخوردار هستند. البته اکثر افراد میانه هستند یعنی نه آنقدر شب زنده دار و نه خیلی سحرخیز.

 

ممکن است ذهن شما نیز برای چند وقت درگیر مسئله ای شده باشد و ناگهان زمانی که به آن فکر نمی کنید راه حل آن به ذهن شما رسیده باشد. اصطلاحا این الهام شدن زمانی اتفاق می افتد که ذهن ما دارای تمرکز کاملی نیست و شاید کمی خسته هم باشیم و... . برای مثال در طول ساعت های ظهر که انرژی بدن افت می کند و مشغله ها بیشتر می شوند. البته همانطور که گفته شد این ساعت ها ممکن است برای هر کس متفاوت باشد.

 

برای یافتن بهترین زمان مطالعه می توانید در یک هفته به صورت آزمایشی به فعالیت بپردازید و زمان را در بازه های نود دقیقه ای بشکنید. بدین ترتیب هر یک ساعت و نیم کاری که انجام دادید را نوشته و میزان انرژی و تمرکز خود را با عددی میان یک تا ده بیان کنید. پس از یک هفته می توانید بهترین ساعت برای هر فعالیت را پیدا کنید و با یک زمان بندی مناسب و درست به یادگیری بهتر بدون خسته شدن بپردازید.

 

استفاده از تکنیک های یادگیری بهتر

درس خواندن و یادگیری باید به صورت فعالانه باشد تا بهترین نتیجه حاصل شود. برای مثال خودآزمونی یک روش فعال برای درس خواندن است که می توانید از آن استفاده کنید. به طور کلی روش های فعال به گونه ای هستند که در آن احتمال خطا و فهمیدن آن وجود داشته باشد تا بتوانیم به درک عمیق تر و بهتری از موضوع برسیم.

 

 

همچنین در صورت استفاده از تکنیک هایی مانند حل مسئله و تست زدن، مسئله های مشابه را پشت سر هم حل نکنید و سعی کنید در آنها تنوع ایجاد کنید. این تکنیک ها ممکن است در کوتاه مدت خسته کننده باشند و مشغله بیشتری ایجاد کنند اما برای یادگیری عمیق و افزایش کیفیت درس خواندن و کم کردن حجم کار در طولانی مدت مناسب هستند.

 

ایجاد محیطی راحت و مناسب

برای یادگیری از محیطی راحت و خلوت استفاده کنید تا بتوانید راحت تر تمرکز کنید و به درس خواندن بپردازید. وقتی صحبت از یک محیط راحت می شود منظور درس خواندن و مطالعه در تخت خواب نیست؛ این روش نه تنها مفید نیست بلکه باعث خستگی و خوابالودگی نیز می شود. در عوض استفاده از یک کافه خلوت، محیط کتاب خوانه یا کنار پنجره اتاق می تواند احساس بهتری در شما ایجاد کند.

 

همچنین تا حد امکان حواس پرتی ها را کم کنید و موبایل خود را در حالت سکوت قرار دهید. محرک هایی که باعث حواس پرتی می شوند شناسایی کرده و آنها را از سر راه بردارید.

 

رعایت رژیم غذایی مناسب

 

رژیم غذایی تاثیر بسیاری در سلامت و سطح انرژی بدن دارد. حتما شما نیز جمله عقل سالم در بدن سالم را شنیده اید که مثال خوبی برای این موضوع است. احساس خستگی و خواب آلودگی می تواند به دلیل کمبود برخی از ویتامین ها اتفاق بیوفتد و پایین بودن سطح انرژی می تواند ناشی از مصرف غذاهای نامناسب و بی کیفیت باشد. از یک رژیم غذایی مناسب همراه با پروتئین و کربوهیدرات و میوه و سبزیجات که حاوی ویتامین های مختلفی هستند استفاده کنید. همچنین مصرف نوشیدنی هایی مانند قهوه که دارای کافئین هستند به سطح انرژی و تمرکز کمک می کند. برخی افراد نیز آدامس جویدن را توصیه می کنند.

 

استراحت کافی و مناسب

برای اینکه بتوانید به خوبی تمرکز کنید و به کارهایتان برسید باید خواب مناسبی داشته باشید. علاوه بر آن استراحت های درست در میان زمان های یادگیری می تواند بسیار موثر واقع شود. انتخاب زمان استراحت و درس خواندن با توجه به توانایی و راحتی خودتان است اما برای مثال می توانید یک ساعت و نیم درس خوانده و یک رب الی نیم ساعت نیز استراحت کنید.

 

روش درست برای استراحت دور کردن خودتان تا حد امکان از محیط و کاری که درحال انجام آن هستید می باشد. یعنی اگر شما زمان استراحت خود را صرف گشت و گذار در شبکه های مجازی در همان مکان کنید احتمالا تاثیر خاصی نداشته باشد اما اگر در همین زمان با یک دوست یا آشنا گفتگو کنید،‌ به پیاده روی بروید یا به تغذیه بپردازید به مراتب تاثیر بهتری دارد.

 

کنترل افکار و افزایش تمرکز

 

استفاده از روش های گفته شده مانند انتخاب محیط مناسب در رابطه با کنترل افکار و تمرکز تاثیر بسیاری دارند. یکی از راه هایی که توسط افراد بسیاری مورد استفاده قراره گرفته است و مفید واقع شده تصور زمانی محدود تر و کمتر از زمان واقعی برای به پایان رساندن کار است. برای مثال در صورتی که شش ماه وقت برای یادگیری یک زبان جدید دارید زمان خود را مدتی کمتر در نظر بگیرید (برای مثال ۴ ماه یا ۵ ماه) در این صورت تمرکز شما نیز افزایش می یابد و در صورتی که توانستید به آن عمل کنید مدت زمان اضافه را می توانید جهت استراحت و یک مرور سبک صرف کنید.

 

استفاده از تجسم و تصویرسازی می تواند در کنترل افکار بسیار مناسب باشد. برای مثال اگر موضوعی بیش از حد ذهن شما را درگیر کرده است آن را روی تکه کاغذی نوشته و سپس دور بیندازید و با راه اندازی این بازی های ذهنی تمرکز تان را افزایش دهید.

 

اولویت بندی مطالب

پس از اینکه زمان های مناسبی انتخاب کردید نوبت به اولویت بندی مطالب می رسد. بدین ترتیب شما باید ساعت هایی که انرژی بیشتری دارید را برای یادگیری مطالب سخت تر که نیاز به تمرکز بالایی دارند صرف کنید. دروسی که نیازمند مهارت حل مسئله و تمرکز کمتر هستند را می توانید در ساعت افت انرژی یاد بگیرید. همچنین استراحت اصولی در این ساعات باعث بازگشت به نقطه اوج می شود.

 

نوت برداری

 

نوت برداری و خلاصه نویسی باعث می شود کلیات و اصل موضوع را سریع تر دریابید و در آینده نیز با مرور آنها سریع تر مطالبی که خوانده اید را به یاد بیاورید. همچنین نوت برداری در تبدیل مطالعه منفعلانه به مطالعه فعال نیز تاثیر دارد.

 

افزایش کیفیت مطالعه به جای افزایش زمان

بسیاری از افراد سعی می کنند برای یادگیری سریع تر یا بهتر ساعات بیشتری را صرف درس خواندن کنند. این درحالی است که افزایش غیر اصولی ساعت های مطالعه می تواند باعث خستگی شود و با کاهش تمرکز نتیجه ای معکوس داشته باشد. اما با افزایش کیفیت مطالعه و درس خواندن به صورت هوشمندانه، می توانید بدون خستگی و سریع تر یاد بگیرید.

 

 

جذاب کردن درس خواندن

روند یادگیری معمولا سخت و طولانی است. در مسیر تحصیل و درس خواندن نیز ممکن است شما برخی دروس را دوست نداشته باشید که خود دلیلی بر خستگی بیشتر است اما روش هایی نیز وجود دارند که می توانید درس خواندن را برای خود جذاب کنید. مهم تر از همه ارزش هایتان را بیابید و اهداف اصلی خود را تعین کرده و در مسیر آن تلاش کنید. بدین ترتیب تا حد زیادی مسیر برای شما جذاب تر می شود. همچنین می توانید روند کارهای مختلف را مانند بازی در نظر بگیرید و حتی به خودتان جایزه دهید. این کارها ممکن است خیلی ساده به نظر برسند اما باعث تشویق شدن و علاقه مندی بیشتر به درس خواندن و در نتیجه افزایش تمرکز می شوند

 

تبدیل برنامه خسته کننده به موثر

ممکن است شما نیز در یک برنامه خسته کننده گیر کنید. اما توجه کنید که بازگردانی عادت های قدیمی خیلی راحت تر از ایجاد عادت های جدید هستند. بدین ترتیب با ایجاد یک وقفه و استراحت حسابی می توانید پر قدرت به برنامه خود بازگردید. در هر هفته زمان های مناسبی برای بیرون رفتن با دوستان و تفریح کردن اختصاص دهید تا از درس خواندن خسته نشوید.

 

  • سارا پورحبیب
  • ۰
  • ۰

پول تو جیبی بچه‌ها، از مواردی است که اغلب در خانواده مشکل‌آفرین می‌شود.ریشه اصلی این مشکلات نگرش اشتباه ما نسبت به آن است. ما گمان می‌کنیم «پول تو جیبی»، پاداشی برای رفتار خوب یا حق‌الزحمه‌ای برای کارهای روزانه بچه‌هاست.

 

به همین خاطر، از آن به عنوان وسیله‌ای برای فشار آوردن بر کودک و واداشتن او به اطاعت استفاده می‌کنیم. آنچه که باید به آن توجه کرد این است که «پول تو جیبی» یک وسیله آموزشی و تربیتی است که هدف و غایتی مشخص دارد: ما می‌خواهیم از طریق «حق انتخاب» و «مسئولیت»، به فرزند خود یاد بدهیم که چگونه از پولش استفاده کند و او را در اندوختن تجربه در این راه یاری کنیم.

 

به همین جهت نظارت و تجسس بیش از اندازه بر «پول تو جیبی» و طریقه خرج کردن آن و نیز استفاده از آن به عنوان وسیله‌ای برای تنظیم پاداش و تنبیه کودک، هدف اصلی این وسیله تربیتی را خنثی می‌کند.

 

یکی از نکات مهم در تربیت اقتصادی فرزندان، درست خرج کردن و فراگیری آینده‌نگری اقتصادی فرزندان است. عده زیادی از کودکان و نوجوانان از میزان پولی که به عنوان پول تو جیبی از والدین خود دریافت می‌کنند، ناراضی هستند و معتقدند این مبلغ فقط برای مخارجشان کافی است.

 

در مقابل، والدین نیز معتقدند که میزان پول دریافتی فرزندانشان زیاد است. البته مبلغ و میزان پول تو جیبی بچه‌ها ارتباط مستقیم با شناخت والدین از نیازهای فرزندانشان و شناخت مناسب فرزندان از وضع مالی والدینشان دارد.

 

اینکه پول تو جیبی چه‌قدر باشد، خیلی مهم نیست؛ مهم این است که بچه‌ها استفاده درست را بلد باشند. مطالعات نشان داده که پول هفتگی یا ماهیانه بستگی به سن اطفال دارد.

 

کودکانی که سن کمتری دارند ظرفیت و توانایی نگهداری پول خود را تا آخر ماه نداشته و تمام پول را یکجا خرج می‌کنند. بنابراین بهتر است کودکان 7 تا 9 ساله به‌طور هفتگی و کودکان بالای 10 سال به‌طور ماهیانه پول تو جیبی‌شان را دریافت کنند.

 

 

اطلاعات موجود نشان می‌دهد خانواده‌های با درآمد متوسط به مستمری هفتگی یا ماهانه کودکان خود اهمیت بیشتری می‌دهند.

 

 

عامل دیگر، جنسیت فرزندان است. گاهی خانواده‌ها به دلایل فرهنگی نیازهای فرزندان دختر را نادیده می‌گیرند و به فرزندان پسر پول بیشتری می‌دهند. تحقیقات به عمل آمده نشان می‌دهد که پسرها بیشتر از دخترها پول دریافت می‌کنند.

 

 

به‌طور کلی پول دریافتی بچه‌ها نباید آنقدر زیاد باشد که ارزش خود را از دست بدهد و نه آن‌قدر کم که کودک یا نوجوان برای رفع خواسته‌های خود به اعمال نادرست دست بزنند.

 

  

در مجموع، رابطه بین تجربه‌های دوران کودکی در نحوه استفاده از پول و توانایی بعدی آنان در مدیریت پول، بر اهمیت برنامه‌ریزی والدین به عنوان تجربه‌هایی بسیار ارزشمند برای کودکان می‌افزاید. آشنا کردن نوجوانان دبیرستانی با تجربه کسب درآمد و در کل با مسائل مالی خانواده، اهمیت بسیاری دارد.

 

 

رفتارهای پولی این نوجوانان در آینده، آشکارا با تجربه‌ای مرتبط بود که از والدین خود در تشویق به کسب درآمد، و گفت‌وگو درباره مسائل مالی خانواده و یا هزینه‌ها به دست می‌آورند.

 

مؤلفین معتقدند والدین با دو مسئله دشوار روبرو هستند: نخست چگونه وضعیت مالی خانواده را اداره کنند و فرزندان را در امور مربوط به آن شرکت بدهند و به آنان آگاهی دهند تا منطقی و عادلانه بیندیشند ؛ دوم، چگونه تضمین کنند که کودکان نگرش و مهارت‌های اصلی در امور پولی را کسب می‌کنند که برای تبدیل شدن به انسانی مولد و مسئول به آن نیازمندند.

آنان معتقدند همه کودکان نیازمند درک واقعیت‌های اقتصادی هستند.

  • سارا پورحبیب
  • ۰
  • ۰

 

یک روان‌شناس گفت: زدن کودک نه تنها مشکلی را برطرف نمی‌کند، بلکه به او می‌آموزد که نسبت به خود احساس بدی داشته و عزت نفس‌اش را برای همیشه از دست بدهد.

زدن کودک به بهانه تنبیه باعث می‌شود که او احساس عجز و ناامیدی کرده و به مرور افسرده و پرخاشگر شود. این در حالی است که عزت نفس پائین می‌تواند تا آخر عمر همراه کودک باشد. از این‌رو اگر از کودکمان اشتباهی سر زد باید در وهله اول خونسردی خود را حفظ کنیم و حتی ادای کتک زدن را هم درنیاوریم، چون می‌تواند مثل ضربه‌هایی، روح او را زخمی کند.

این روانشناس با تأکید بر این‌که در ارتباط با کودکان هیچ چیزی جای گفت‌وگو را نمی‌گیرد، ادامه داد: متأسفانه تنبیه بدنی می‌تواند کودکان را درباره شناخت و تشخیص درست از غلط به اشتباه بیندازد. از این‌رو باید به کودکانمان بیاموزیم که روش‌های غیر مضر را برای بیان احساسات خود به کار گیرند و بدانند که فقط در این حالت احساساتشان مورد پذیرش قرار می‌گیرد.

وی تصریح کرد: تنبیه بدنی فرزندمان به این معناست که رفتار ما درست بوده و حق با ماست، از همین‌رو به احتمال خیلی زیاد او نیز در آینده، کتک زدن را عمل درستی برای رسیدن به حق و حقوق خود بداند و به اطرافیانش صدمات جسمی وارد کند، مثلاً دوستانش و حتی همسرش را در آینده کتک بزند.

تنبیه بدنی به جد زمینه افت تحصیلی کودکان را فراهم کرده و موجب می‌شود فرد از پیشرفت و خلاقیت باز بماند، خاطرنشان کرد: هنگامی که فرزندمان بی‌ادبی می‌کند عکس‌العمل زود و نسنجیده ما راه به جایی نمی‌برد. بلکه می‌توانیم با سنگین کردن جو به او فرصت دهیم برای مدت کوتاهی احساس جدایی کرده و به رفتار زشتش فکر کند، چون کودکان در صورت کتک خوردن کنترل درون خود را از دست داده و همیشه برای تشخیص درست از غلط چشمشان به تصمیم دیگران خواهد بود.

این روانشناس هم‌چنین با تأکید بر ضرورت بهره‌مندی از مشاوران مجرب در تربیت فرزندان، خاطرنشان کرد: آموزش دیدن و صحبت کردن با والدین با تجربه و موفق در تربیت فرزندان می‌تواند سطح اختلالات روحی در نسل‌های آتی را کاهش دهد و از بسیاری از ناکامی‌های خانوادگی بکاهد.

  • سارا پورحبیب
  • ۰
  • ۰

کودکانی که به طور مداوم بازی های رایانه ای انجام می دهند، درونگرا شده، در جامعه منزوی و در برقراری ارتباط اجتماعی با دیگران ناتوان می شوند.

 

کارشناس اداره روان وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی اظهار داشت:‌ روحیه انزواطلبی باعث می شود که کودک از گروه همسالان جدا شود که این خود سرآغازی برای بروز ناهنجاری های دیگر است همچنین دراین بازی ها به دلیل این که کودک و نوجوان با ساختنی ها و برنامه های دیگران به بازی می پردازد، کمتر قدرت دخل و تصرف در آنها پیدا می کند و اعتماد به نفس او در برابر ساختنی ها و پیشرفت دیگران متزلزل می شود.

 

معصومه افسری افزود: تصور بیشتر خانواده ها این است که در بازی های رایانه ای فرد در بازی مداخله فکری مداوم دارد. اما این مداخله، فکری نیست بلکه این بازی ها سلولهای مغزی را گول می زنند و از نظر حرکتی نیز فقط چند انگشت کودک را حرکت می دهند.

 

وی گفت: به دلیل جاذبه مسحور کننده ای که این بازی ها دارد، بچه ها وقت و انرژی زیادی را صرف بازی با آن می کنند، حتی بعضی از کودکان صبح، زودتر از وقت معمول بیدار می شوند تا قبل از مدرسه کمی بازی کنند و وقتهای تلف شده را هم بدین صورت جبران می کنند که این امر خود منجر به افت تحصیلی در آنها می شود.

 

کارشناس اداره روان به والدین توصیه کرد: اگر قرار است از بازی های کامپیوتری استفاده کنند، بهتراست بازی های تصویری خلاق که کودکان باید به وسیله آنها، معما هایی را حل کنند، بیش از بازی های دیگر مورد توجه قراردهند.

 

افسری تصریح کرد: والدین وقت بیشتری را به کودک و نوجوان خویش اختصاص بدهند چراکه هر قدر وقت گذاری و ارتباط صحیح بین والدین و فرزندان بیشتر باشد زمینه چنین بازی هایی کمتر فراهم می شود و بهتر است با کودکان صحبت کنند که فقط روزهای تعطیل مجاز به استفاده ازاین بازی ها هستند.

  • سارا پورحبیب
  • ۰
  • ۰

کودک آزاری بحث بسیار گسترده و پیچیده ای می باشد که در سال های اخیر بیشتر مورد توجه خانواده ها قرار گرفته است.

 

آسیب یا تهدید جسم و روان یا سعادت و رفاه و بهزیستی کودک به دست والدین یا افراد که نسبت به او مسئول هستند کودک آزادی می باشد. در اصطلاح متخصصین هرگونه آسیب جسمی، روانی، سوءاستفاده جنسی یا بهره کشی و عدم رسیدگی به نیازهای انسانی افراد زیر 18 سال توسط افراد دیگر کودک آزاری تلقی می گردد.

  

کودک آزاری را به گروه تقسیم می کنند

کودک آزاری جسمی: مثل شلاق زدن، هل دادن، لگد زدن، پرت کردن، جراحت جسمی به کودک وارد کردن، حمله فیزیکی، بریدگی، کبودی، شکستگی استخوان و... که برای کودک قبل از سن 18 سال توسط افراد بزرگسال ایجاد گردد.

 

کودک آزاری عاطفی: بی توجهی به نیازهای عاطفی کودک، طردکردن کودک، اعمال خشونت خانوادگی در حضور کودک، تشویق نکردن کودک، خوردن الکل توسط والدین در حضور کودک، استفاده از مواد در حضور کودک و... که کودک را از نظر عاطفی مورد آسیب قرار می دهد.

 

 

کودک آزاری جنسی: هرگونه آزار جنسی درگیر کردن کودک در فعالیتی که باعث ارضای فرد بزرگسال گردد، تحمیل جنسی بر علیه کودک که فاقد تحول شناختی، هیجانی و جسمی است. لمس، بوسیدن، وادار کردن کودک به دیدن روابط دو فرد بزرگسال، اجبار به برهنه شدن، عکس گرفتن از بدن کودک، نشان دادن عکس از افراد برهنه به کودک را می توان از انواع کودک آزاری جنسی نام برد.

 

دوران کودکی مهم ترین مرحله رشد و تکامل جسمی و روانی کودک می باشد و آسیب در این دوران پیامدهای طولانی مدت در آینده را در پی خواهدداشت و خصوصا آسیب ها و آزارهای جنسی به کودکان چون کمتر قابل شناسایی می باشد و برای کودکان معمولا قادر به بیان آسیب نمی باشند میتوان گفت پیامدهای غیرقابل جبران درحال و آینده برای کودک اتفاق می افتد.

پژوهش ها علل متفاوتی برای کودک آزاری جنسی بیان کرده اند

علل خانوادگی: معمولا در خانواده هایی که والدین مهارت های اجتماعی پایین تری دارند، مهارت های فرزندپروری را به خوبی نمی دانند، تحصیلات مادر و پدر در حد پایین تری قرار دارد، سابقه بازداشت و یا سوءپیشینه کیفری در والدین وجود دارد، سابقه ای از بیماری های روانی در والدین دیده می شود. طلاق و جدایی بین والدین اتفاق افتاده است به نظر می رسد آسیب های جنسی بیشتری می شود.

 

علل فرهنگی: معمولا پژوهش ها نشان می دهد زندگی در گروه هایی که از نظر اجتماعی و اقتصادی در حد متوسط و پایین قرار دارند آسیب جنسی بیشتر می باشد.

 

علل روانی مربوط به کودک: ویژگی های خاص روانی برخی کودکان احتمال آزار نسبت به آنها را افزایش می دهد مثل کودکان غیرطبیعی، کودکان دشوار، کودکان طردشده.

 

کودکان غیرطبیعی: نارس بودن کودک هنگام تولد، ناهنجاری های مادرزادی، نقایص هیجانی و عاطفی، اختلال تکلم، نقص در بینایی و شنوایی، فلج، عقب ماندگی خیلی اوقات احتمال آسیب جنسی در کودکان افزایش می دهد.

 

کودکان دشوار: کودکانی که از نظر جسمی سالم بوده ولی والدین آنها را غیرطبیعی می دانند را کودکان دشوار می نامند. مثل کودکان بدخلق، کودکان بیش فعال، کودکانی که دچار بی اختیاری ادرار و مدفوع هستند. کودک تحریک پذیر، کودک سازش ناپذیر، پژوهش ها نشان داده این گروه از کودکان نیز بیشتر از سایرین در معرض آسیب های جنسی قرار دارند.

 

کودک طرد شده: کودکی که حاصل حاملگی ناخواسته، حاملگی پیش بینی نشده است یا با انتظارات والدین همسو نمی باشد، اصطلاحا کودک طردشده نامیده شده و احتمال آسیب جنسی در این کودکان نیز بیشتر از کودکان سالم می باشد.

 

اما سوال اساسی که اینجا احتمال دارد مطرح شود کودک آسیب دیده چه علائمی دارد؟ 

در مورد علائم کودکانی که آسیب جنسی دیده اند دیدگاه های متفاوتی وجود دارد اما می توان علائم زیر را در کودکان مشاهده کرد (البته همه نشانه ها هم زمان مشاهده نمی شود بلکه فقط تعداد یا حتی گاهی فقط یک یا دو نشانه وجود دارد).

 

(والدین در این مرحله لازم است به این نکته دقت کنند که هرگونه تغییر نشانه های جسمی و رفتاری کودک را مد نظر قرار دهند).

 

 

علائم

•    بدخلقی و گوشه گیری/ پرخاشگری

•    اضطراب

•    کودک کمتر بازی می کند یا اکنون کمتر می خندد

•    اشکال در خوابیدن

•    ناخن جویدن، انگشت مکیدن

•    افت تحصیلی

•    کابوس شبانه

•    رفتارهای غیرعادی

•    ترس از لمس

•    خشم بی دلیل نسبت به والدین

•    ترس هایی که تاکنون نبوده است

 

گاهی هم نشانه های زیر (البته نشانه های زیر کمتر دیده می شود چون معمولا آسیب جنسی در کودکان به صورت لمس بیشتر اتفاق می افتد).

•    ادرار همراه با خون

•    کبودی و تورم ناحیه تناسلی

•    تغییر رنگ در لباس زیر

•    اشکال در نشستن روی صندلی

 

به نظر می رسد وقتی کودکان مورد آسیب قرار می گیرند ترس از بیان آسیب به والدین خوددارند شاید به این دلیل که توسط فردی که مورد آسیب قرار گرفته اند تهدید شده اند یا خودشان را مقصر می دانند و یا این که والدین به گونه ای با کودک ارتباط برقرار نکرده اند که کودک بتواند با آرامش و احساس امنیت مشکلاتش را برای آنها بازگو کند.

 

(در دختران به نظر می رسد ترس از سرزنش و متهم شناخته شده دلیل اصلی پنهان آسیب می باشد).

 

اما کودکانی که ارتباط مناسب تری با والدین خصوصا مادر خود دارند نیز هنگام بیان آسیب، ترس، خجالت، گرده، اشک، مشت گره کرده و سایر علامت های رفتاری را تجربه می کنند.

 

پژوهش ها نشان داده قشر خاکستری مغز کسانی که آسیب جنسی را تجربه می کنند نسبت به افراد سالم نازک تر می شود (قشر خاکستری مغز مخصوص تجزیه و تحلیل، قدرت تصمیم گیری منطقی می باشد که در صورت آسیب جنسی در بزرگسالی قشر آن نازک تر شده و نمی توانند به راحتی با جهان اطراف خودشان را وفق دهند و خیلی اوقات با اختلالات مواجه می شوند)

 

اما طبق تحقیقات صورت گرفته آسیب های جنسی اثرات و نتایج زیادی در بزرگسال به همراه دارد که این پیامدها عبارتند از: 

•    دیوارسازی بین خود و دیگران همراه با محدود کردن روابط

•    ترس شدید از صمیمیت

•    خاطرات و یادآوری آنها به صورت کابوس های شبانه

•    خشم های بی دلیل نسبت به اطرافیان خصوصا والدین

•    احساس گناه، شرم، تقصیر

•    از دست دادن اعتماد نسبت به اطرافیان

•    اعتیاد به الکل و مواد

•    سردمزاجی جنسی و اختلال در روابط جنسی پس از ازدواج

•    ازدواج های ناموفق

•    توان همدلی با دیگران کاهش می یابد

•    افسردگی

•    اضطراب

•    ترس های مرضی

•    دوری گزینی و انزواطلبی

•    اجتناب از مردان

•    تاخیر رشدی

•    اختلالات جنسی

•    کاهش عزت نفس

•    گاهی خودشان کودک آزار می شوند

•    اختلال شخصیت ضداجتماعی

•    پرخاشگری بی دلیل نسبت به مردان

•    مشکلات ارتباطی

•    افکار خودکشی

 

معمولا متخصصین با ارزیابی دقیق از نقاشی ها، بازی ها و شیوه های تخصصی می توانند میزان آسیب را مشخص کرده و درمان به موقع را شروع نمایند.

 

امیدوارم والدین عزیز با توجه به اهمیت مسئله کودک آزاری جنسی تمام تلاش خود را به کار گیرند تا قبل از وقوع حادثه مهارت های لازم را کسب کرده و از این آسیب شدید جلوگیری نمایند و چنانچه آسیب ایجاد شده است به جای سرزنش خود در اولین فرصت بدون ترس از قضاوت به مشاورین متخصص مراجعه کرده و از آسیب های شدید آن جلوگیری کنند.

 

  • سارا پورحبیب
  • ۰
  • ۰

 

حرف زدن درباره خدا از این جهت حائز اهمیت است که می‌تواند بهترین راه برآوردن مهم‌ترین نیازهای کودکان باشد، زیرا کودکان بیش از بزرگ‌سالان خود و اطرافیانشان را نیازمند به تکیه گاه قوی و مهربانی می‌بینند که قادر است همه آرزوهای آنها را برآورده سازد.

 

فایده دیگر صحبت کردن درباره خدا از این جهت است که همه چیز را در دنیا توضیح می‌دهد: زیبایی طبیعت، تولد نوزاد یا مرگ یک دوست، که با این توضیح (مرتبط کردن رویدادهای طبیعی به خدا) نوعی احساس شگفتی نیز همراه است، زیرا روح کودک به دنبال عجایب و اسرار می‌گردد و زمانی که برای پرسش‌های کلیدی خود پاسخی منطقی می‌یابد، احساس آرامش می‌کند. وقتی کودک حوادث تلخ و شیرینی از این قبیل را با خدا مرتبط بداند، هم در شناخت خود نسبت به خدا عمیق‌تر می‌شود و هم روح او که به دنبال عجایب و اسرار است، ارضاء می‌شود.

 

حرف زدن درباره خدا، به کودک احساس امنیت می‌دهد، زیرا خدا جاودانی و مافوق همه تغییرات است و در دنیایی که همه چیز آن زودگذر است، اعتقاد به خدا می‌تواند بهترین حامی و راهنمای اخلاقی کودک باشد.

 

و بالاخره، توجه به خدا و احساس نیاز به او، مایه آرامش روح و روان کودک می‌شود، زیرا این احساس در فطرت و نهاد انسان از کودکی قرار داده شده و طبق فرمایش پیامبر اسلام، کودک مادامی که اطرافیانش او را از پرستش خدا باز نداشته‌اند، دارای فطرت خداپرستی و ایمان است.

 

متأسفانه با وجودی که خداشناسی برای کودکان و فرزندان یک ضرورت مهم و نقطه عطفی در زندگی آنان است، والدین از این موضوع غافلند و به ضرورت آن توجه کافی ندارند. گمان والدین این است که آموزش خدا و اعتقادات دینی، برای کودک ضرورتی ندارد و این کار وظیفه آنان نیست و کودکان خود باید با وسعت دادن به معلومات و گزاره های ذهنی، به سطحی از معرفت و دانش برسند که ضرورت اعتقاد به خدا را درک کنند و این در زمانی است که آنان به سن جوانی می‌رسند، غافل از اینکه کودکان توان درک این مفاهیم را دارند و در این شرایط اگر با آنها درباره خدا به طور صحیح و منطقی صحبت نشود، سعی می‌کنند اعتقاد به خدا را در اعمال و رفتارهای والدین بیابند، زیرا آنچه والدین بدان عمل می‌کنند، بیش از آنچه می‌گویند روی ذهن کودک تأثیر می‌گذارد. یعنی کودک زمانی بیشتر با خدا آشنا می‌شود که اعتقادات مذهبی را به طور عملی در زندگی والدین ببیند. حال اگر عمل والدین مطابقت چندانی با دین نداشته باشد، کودک درک صحیحی از دین پیدا نمی‌کند. اینجاست که ضرورت آموزش صحیح دین به کودکان، بیشتر روشن می‌شود.

 

برای این که کودکان درک صحیحی از خدا داشته باشند، لازم است به آن‌ها اجازه دهید آزادانه درباره خدا گفتگو کنند؛ زیرا بهترین راه ارتقای معنویت در کودکان، راحت و آشکار حرف زدن از خداست. اصل علمی‌ای که اکثر روان‌شناسان آن را تأیید می‌کنند، این است که بگذارید بچه‌ها خود گفتگو را هدایت کنند و عقایدشان را بگویند و بعد با سۆال کردن از نظرات شما، موضوع را پی گیری کنند.

 

اگر پیش فرضی درباره رشد، درک و برداشت کودک از خدا، در هر مرحله سنی او داشته باشیم، با اطمینان بیشتری می‌توانیم به او کمک کنیم.

 

در این جا به مراحل رشد روانی کودک و این که در هر مقطع چگونه باید با او درباره خدا حرف بزنیم، اشاره می‌کنیم:

1 تا 3 سالگی: یادمان باشد که بذر ایمان از همان سال‌های اولیه زندگی کاشته می‌شود. بنابراین خداشناسی در این سن اهمیت زیادی دارد. کودکان نوپا می‌توانند کلماتی را که از مفاهیم مقدس برخوردارند یاد بگیرند. در ابتدا، آموزش باید از کلماتی مانند: قرآن، خدا، پیامبر و امام آغاز شود. اگر بچه‌ها به سادگی با این کلمات مأنوس نشوند، بعدها پایه ای برای آموزش مفاهیم بزرگ نخواهند داشت. همچنین باید اعتقاد به عشق و محبت را در آن‌ها تقویت کنید؛ این مهم‌ترین چیزی است که خدا را به کودکان خردسال می‌فهماند. به آن‌ها بگویید که خداوند دوستشان دارد و همواره از بچه‌ها مراقبت می‌کند.

 

نکته دیگر این که کودک به این جهت که یکی از وابسته‌ترین موجودات دنیاست، در تأمین نیازهای خویش، به والدین وابستگی کامل دارد. اگر کودک از این جهت مشکلی نداشته باشد و والدین در محبت و توجه به او از چیزی فروگذار نکنند، از اعتماد به آن‌ها، اعتماد و توکل به خدا را نیز می‌آموزد.

 

3 تا 5 سالگی: در این مرحله این سۆال غلط است که: «چه طور کودک را وادار کنم به خدا اعتقاد پیدا کند؟»، چه اینکه این اعتقاد درونی به صورت اجمال، در فطرت و آفرینش او وجود دارد. پرسش صحیح این است که: «چطور به او نشان دهم که خدا در زندگی‌اش حضور دارد؟» زمانی که بچه‌ها در برابر شگفتی‌های اطرافشان حیرت زده می‌شوند، از چیزی ناراحتند یا شادی ناگهانی را تجربه می‌کنند، زمینه فکریشان برای این مسئله آماده است و شما می‌توانید حضور خدا را با حرف زدن در این باره، به آن‌ها نشان دهید. مثلاً وقتی کودک 5 ساله شما از مرگ پدر بزرگش غمگین و تعجب زده است، از شما می‌پرسد: پدر بزرگ پس از مرگ چه می‌کند؟ آیا او در بهشت است؟ او در واقع به اطمینان خاطر نیاز دارد. در پاسخ به او بگویید: تو چه فکر می‌کنی؟ او احتمالاً در پاسخ می‌گوید: پدر بزرگ الآن در بهشت در کنار فرشتگان است. شما در این هنگام نظر او را تأیید کنید.

 

همچنین وقتی کودک در تولد فرزند جدید اظهار خوشحالی یا شگفتی می‌کند، به آسانی می‌توانید خدا را به او نشان دهید. یا هنگام خوردن غذا، برای او توضیح دهید که این غذاها از جانب خداوند است، و ما باید از او سپاسگزاری کنیم. آنگاه همگام با کودکتان، مراسم شکرگزاری را به جای آورید.

 

در فاصله سنی 3 تا 5 سال، کودکان خدا را غالباً موجودی چون یک رهبر روحانی می‌دانند. چنین برداشتی به این پرسش‌ها می‌انجامد: «آیا خدا می‌خوابد؟ خدا کجا زندگی می‌کند؟ غذای او چیست؟» برای فیصله دادن این موضوع و ارضای حس کنجکاوی و تخیل کودک، جوابی صادقانه به او بدهید، مثلاً بگویید: «نمی‌دانم.» به یاد داشته باشید، کودک در سنی نیست که بتواند چیزی بیش از این پاسخ اجمالی، درک کند. اما اگر در پاسخ به او بگویید: خدا چیزی نمی‌خورد و جا و مکانی ندارد، نه تنها قانع نمی‌شود بلکه دچار سردرگمی بیشتری می‌شود.

 

بعد شما از او سۆالاتی بپرسید که نسبت به گفتگو علاقه‌مند شود. به خاطر داشته باشید، همیشه سۆالات او را جدی بگیرید و هرگز مورد تمسخر قرار ندهید. بچه‌ها نمی‌توانند منتقدانه فکر کنند و صحبت‌های شما را مورد ارزیابی قرار دهند. بنابراین وقتی با کودک پیش دبستانی درباره خدا حرف می‌زنید، کارشناس شمایید؛ دقت کنید حرفی نزنید که بعدها پشیمان شوید. مثلاً اگر به او بگویید: «هر وقت بدرفتاری کنی، خدا عصبانی می‌شود.» او خدا را در تخیل خود پدر عصبانی مجسم می‌کند که آماده است او را برای هر اشتباهی تنبیه کند.

 

  • سارا پورحبیب
  • ۰
  • ۰

 ترس، هیجانی است که هنگام احساس خطر در شخص به وجود می آید و او را به فرار از آن موقعیت ترس آور وا می دارد. فردی که بشدت ترسیده باشد، از ارضای نیازهایش باز می ماند، تعادل روانی اش به هم می خورد و نمی تواند از فرصت ها و توانایی هایش به طور مناسب استفاده کند.

 

ترس های نابجا بر خیال و توهم استوار است و آسیب های فراوانی بجا می گذارد. ترس های طبیعی پایه و اساس عقلانی دارند و در صورت نبود آن، فرد در معرض خطر قرار می گیرد. نخستین ترس در کودکان، صداهای ناگهانی، بلند، فریاد تند و قوی و احساس افتادن از جای بلند است. این انگیزه ها به تدریج برحسب مراحل رشد دگرگون می شود. کودک در دوره طفولیت، از اشخاص بیگانه و جاهای ناآشنا و احساس از دست دادن شخص معین، مثلاً مادر، می ترسد.

 

او در دوره نوجوانی و بلوغ به مفهوم مرگ پی می برد و از آن می ترسد. نوع و میزان ترس کودک از پدیده های مختلف، به عواملی چون سن، جنس، تجارب گذشته، میزان رشد ذهنی، ارزش های اجتماعی و فرهنگی که کودک از والدین و همسالان خویش آموخته و بالاخره درجه امنیتی که کودک از آن برخوردار است، بستگی دارد.میزان و شدت ترس در سه سالگی به اوج خود می رسد. در سه سالگی ترس جنبه موقعیتی دارد. یعنی افراد، اشیا و حیوانات موجود در محیط و تاریکی، موارد ترس بچه را تشکیل می دهند. تا سال های نوجوانی، ترس بیشتر جنبه تعمیمی دارد. یعنی کودک زمانی از چیزی ترسیده است و از آن به بعد آن را تعمیم می دهد. این نوع ترس غالباً با اضطراب و نگرانی همراه است. گفته شده است ترس هایی که بیش از دو سال دوام یابد، از نظر بالینی نیاز به توجه دارد.

 

انواع ترس در کودکان

مطالعات نشان می دهد که کودکان دو تا شش سال به طور متوسط دچار چهار تا پنج نوع ترس مختلف هستند و به طور میانگین هر چهار روز یک بار واکنش های ناشی از ترس در آنان مشاهده می شود. همچنین پژوهش های مختلف مشخص می کند که ترس در دختران بیشتر از پسران وجود دارد و نوع ترس دختران بیشتر از حیواناتی مانند مار، موش و سوسک است، در حالی که پسران بیشتر از این که مورد سرزنش و انتقاد دیگران واقع شوند، می ترسند. همچنین میزان و شدت ترس در دختران بیشتر از پسران است. معمولاً با افزایش سن، میزان و شدت ترس ها کاهش می یابد، اما بعضی از ترس ها در سنین خاصی تظاهر می کند. با این حال، امکان دارد ترس های دوران کودکی پیامدهای درازمدت داشته باشد. به نظر می رسد با افزایش سن، به جای از بین رفتن ترس، سبک ابراز آن تغییر می کند.

 

ترس موجب بعضی رفتارهای نامناسب می شود، مانند: لکنت و گرفتگی زبان، ادرار غیرارادی، خواب پریشان و با حرکات عصبی، حسودی و کمرویی.

 

علل ترس در کودکان

1) به طفل آموخته می شود که محتاط و بیمناک باشد. زیرا ناچاریم در موارد مختلف طفل را با ترس آشنا سازیم. برای مثال او باید از آتش یا از حرکت اتومبیل ها بترسد. اما برخی از مادران اطفال را از اشیا یا اشخاصی که نباید بترسند، بر حذر می دارند. این مادران ممکن است به خاطر آسودگی خویش و انصراف بچه از خیره سری او را از پلیس یا دکتر بترسانند یا مادری ممکن است به طفل بگوید: باشد تا وقتی که مدرسه بروی و ببینی که اگر حرف بزرگتران را نشنوی، چه بلایی به سرت می آورند. به این طریق است که اطفال غالباً از مردم یا مکان هایی می ترسند که باید مورد محبت و علاقه آنان باشد و در حقیقت یک نوع ترس بیهوده به آنان تلقین می شود.

 

2) طفل بر اثر تجربیات خود با ترس آشنا می شود. اگر طفل در موقعیت خاصی ترسیده یا صدمه دیده باشد، احتمالاً در آینده نیز از همان موقعیت و وضع دچار ترس و دلهره خواهد شد. اگر طفلی در حالی که سوار اتومبیل بوده تصادف کرده باشد، ممکن است از سوار شدن مجدد به اتومبیل بترسد. اگر بخاری داغی دستش را سوزانده باشد، ممکن است دیگر نگذارد که او را نزدیک بخاری ببرند.

 

3) ترس طفل ممکن است در نتیجه تقلید از چیزی باشد. کودک کم سن برای اطفال بزرگتر و افراد بالغ اهمیتی زیاد قائل است و آنان را بسیار دانا و قوی تصور می کند. بنابراین، اگر یکی از آنان از چیزی بترسد، کودک کم سن تر فکر می کند که آن چیز باید خیلی وحشتناک باشد و به ناچار او نیز دچار ترس می شود. به این علت است که افراد بالغ هرگز نباید حتی به عنوان شوخی خود را ترسان نشان دهند. ترس های بی شماری وجود دارد که به این روش آموخته می شود. کودکان معمولاً از سگ، رعد و برق یا بیگانگان می ترسند، زیرا پدر و مادرشان این ترس را به آنان تلقین کرده اند.

 

4) خیال و تصور طفل کم سن مستعد ترسیدن از اشیایی بخصوص است که حرکت یا تولید صدا می کنند؛ زیرا طفل تصور می کند که آنها زنده اند و ممکن است او را اذیت کنند.

  •   

پیشگیری آسان تر است

پیشگیری از ترس به مراتب آسان تر و عملی تر از درمان آن است، بنابراین تا حد ممکن با حذف علل از بروز ترس جلوگیری کنید. همچنین برای درمان ترس باید علل آن شناخته شود و درمان، با توجه به علل بروز آن انجام گیرد. برای درمان ترس کودکان باید به والدین و اطرافیان کودک کمک شود، از طریق استدلال و عمل به کودک نشان داده شود که ترس او بی مورد و بیجاست، به کودک جرأت و مهارت مبارزه با ترس آموخته شود و تا حد ممکن با موقعیت های ترس آور عملاً آشنا شود. از ترساندن کودکان از چیزهایی نظیر تاریکی، دیو و لولو به طور جدی خودداری کنید. با کودکان با نهایت محبت و مهربانی رفتار و در زمینه افزایش اعتماد به نفس آنان به طور جدی اقدام کنید. باید از قدرت و نیروی محرک ترس آور کاسته و آن محرک را با یک محرک نشاط آور توأم کنید. از مشاهده فیلم های ترسناک و گوش دادن به داستان های ترس آور جلوگیری کنید.

 

نکاتی درباره ترس ها

* در کمک به کودکی که سعی دارد بر ترس خود غلبه کند، شتاب زده عمل نکنید. اگر فشار وارده بیش از حد باشد، نه تنها ترس اولیه را حفظ می کند، بلکه از جانب پدر و مادر هم که او را بی محابا به کار خطرناک وادار می کنند، ترس جدیدی به وجود می آید.

* تحسین و تشویق در کمک به کودک برای غلبه بر ترس هایش، بسیار مۆثر است و باید مورد استفاده قرار گیرد. او باید بیاموزد که شکست ها و عدم موفقیت ها را به عنوان حقیقت زندگی و بدون ناامیدی و یأس بپذیرد.

 

* یکی از آسان ترین شیوه هایی که کودکان با استفاده از آن، نگرش ها و طرز فکرهای خود را می آموزند، تقلید از والدین یا بزرگسالان دیگر است. وقتی کودکی با ترس و هراس واکنش نشان می دهد، در واقع درس هایی را که از جامعه خود آموخته است، جواب می دهد. والدین و معلمان باید تا آنجا که می توانند الگوی مناسبی برای کودکان باشند.

 

* استدلال و منطق، اسلحه نیرومندی برای مقابله با تمامی ترس هاست، به شرط آن که واضح و روشن و مطابق با سطح درک و فهم کودک باشد.

  • سارا پورحبیب
  • ۰
  • ۰

 

یادم می‌آید دوران کودکی از صبح تا ظهر با براداران و بچه‌های فامیل در حیاط و کوچه بازی کرده، هنگام گرسنگی خودمان را با نان و پنیر، نان و قند، نان خالی و مثل اینها سیر می‌کردیم. ناهار و شام معمولاً آبگوشت بود یا آش و اگر مهمانی بود یا بودجه، حوصله و وقت مادر اجازه می‌داد، پلوخورشتی که شادی را بر دل‌ها سرازیر می‌کرد دور هم بر سر سفره می‌نشستیم و منتظر بشقاب غذا و در چند دقیقه ظرف‌ها خالی و دوباره بازی شروع می‌شود.نه اصراری به خوردن بود و نه خریدار نازی و از آن روز سال‌ها می‌گذرد و امروز ما بچه‌های آن زمان هر کدام پدر یا مادری شده‌ایم با مشکلات و مسائلی که هیچ‌گاه در کودکی تجربه نکردیم: بی‌حوصلگی، تنهایی، بی‌اشتهایی و... بسیاری رویکردهای دیگر که با فرزندانمان لمس می‌کنیم.

اگر صادقانه فکر کنیم درگیری با مساله فوق را می‌توان در چند بخش خلاصه کرد:
الف) مادرانی که دارای تک فرزندند و به شکل غیرطبیعی همه حرکات او را کنترل می‌کنند. ب) مادرانی که دائم نگران وزن خود هستند، در صحبت‌ها تاکید زیادی بر مد (به‌ویژه نزد دختران کوچک) و رژیم‌های غذایی متفاوت دارند و کودک دچار توهم، همزادپنداری و الگوگیری نامناسب و کاذب می‌شود. ج) مادرانی که فرزندشان را در هنگام غذا همراهی نمی‌کنند، شاغلند یا همیشه عجله دارند و سرپایی و با استرس طفل را سیر می‌کنند. د) کودکانی که در خانواده‌های درگیر، کم‌توجه و سرد رشد می‌کنند دچار تنش‌های مختلف روحی‌اند و برای جلب ترحم و توجه دچار بی‌اشتهایی کاذبند. هـ) کودکانی که برای گرفتن امتیاز از والدین غذا نمی‌خورند. و) کودکانی که مشکلات فیزیکی خاصی دارند و باید تحت درمان پزشکی قرار گیرند.

چه راهکارهایی برای حل این مسائل وجود دارد؟
1- اگر شاغلید صبح نیم ساعت یا یک ربع زودتر از خواب برخیزید، بعضی بچه‌ها تامدتی بعد از بیداری، گرسنه نیستند، بگذارید کم کم بیدار شود.

2- کودک از خوردن غذا با دیگران لذت بیشتری می‌برد، حتماً هنگام صرف وعده‌های غذایی با او همراهی کنید.

3- برای وعده‌های غذایی امکان انتخاب‌های بیشتری فراهم کنید، گاهی حتی خوردن پلو از شب‌مانده با ماست برای کودک دلچسب‌تر از شیر، نان، کره و عسل است.

4- بلافاصله بعد از صرف وعده اصلی خوراکی‌های میان‌وعده‌ای را که دوست دارد در اختیارش قرار دهید (بستنی، لواشک، شیرینی‌های خانگی و...) .

5- امکان فعالیت بدنی برایش فراهم کنید، رفتن به پارک، حیاط منزل و یا هر گونه حرکت فیزیکی گرسنگی را تحریک می‌کند. کودکی که از صبح تا ظهر جلوی تلویزیون یا کامپیوتر بی‌تحرک نشسته، هرگز میلی به غذا نخواهد داشت.

6- هرگز به اجبار، قول دادن جایزه و... او را وادار به خوردن نکنید، این کار به تشدید بی‌میلی منجر خواهد شد.

7- از سرعت و شتاب زندگی بکاهید به او توجه و عشق بورزید، گاهی کودک برای جلب توجه و یا لجبازی از غذا خوردن امتناع می‌کند با ابراز علاقه بدون قید و شرط،‌ بستری از احساس امنیت و شادابی را برایش فراهم کنید.

8- بعضی از خردسالان علاقه‌ای به سبزیجات، گوشت و مواردی از این دست ندارند. صادقانه بیندیشید آیا این تمردها الگوبرداری از شما نیست؟ آخرین باری که مقدار زیادی سبزی، حبوبات یا گوشت خورده‌اید را به‌یاد می‌آورید؟‌ در نزد فرزندتان با به‌به و چه‌چه و شادی از موادی که کمتر به آن علاقه‌مند هستند میل کنید.

9- از خواص مواد غذایی برایشان بگوئید، آگاهی داشتن از فواید خوراکی‌ها در ترغیب کودک برای مصرف بیشتر این گروه‌های غذایی یاری خواهد کرد.

  • سارا پورحبیب
  • ۰
  • ۰


در سال های دور زنانی به عنوان دایه در خانه های بزرگ برای تربیت فرزندان خانواده های پرجمعیت و عموماً ثروتمند به خدمت گرفته می شدند. دایه ها جزئی از میراث خانوادگی به حساب می آمدند و گاه یک دایه مسئولیت تربیت دو نسل از فرزندان یک خانواده را بر عهده داشت. اما امروزه به دلیل کم جمعیت شدن خانواده ها و کوچکی خانه ها، دیگر الزامی به حضور دائمی دایه در کنار بچه ها نیست. اما نیاز به محیط و افرادی برای نگهداری فرزندان همچنان وجود دارد. به همین سبب مهدکودک ها تاسیس شدند.

مادران برای اینکه بتوانند با فراغ بال به فعالیت های اجتماعی خود بپردازند فرزندان خردسال خود را به این مکان می سپارند و امید دارند که فرزندشان نیز در این مکان احساس آرامش داشته باشد. کودک در حساس ترین مرحله از زندگی تربیتی خود از مادر و خانه دور می شود و در محیطی بزرگتر به نام مهدکودک ساعت ها را سپری می کند. اما در این بین مهدکودک ها شرایط خاصی دارند که عدم توجه به آنها باعث آسیب دیدن شدید فرزندان دلبندمان می شود.

عدم رسیدگی مناسب
کودکان به خصوص در سنین پایین نیاز به رسیدگی و توجه دائمی و مادرانه دارند. کودک نوپا گرفتاری و کار و فعالیت اجتماعی نمی داند، نیازهایی دارد که برآورده شدن کامل و صحیح آن از حقوق مسلم او است. کودک زیر سه سال یک مادر تمام وقت می خواهد تا در آرامش به امور جسمی و روحی او رسیدگی کند.

عدم وجود مادر در کنار فرزندانی که مادران فعال در اجتماع دارند باعث شده تا این وظیفه خطیر و حساس خواه ناخواه بر شانه مربیان مهد کودک قرار می گیرد. مربی مهد باید شناخت کافی نسبت به خصوصیات هر رده سنی از کودکان داشته باشد تا بتواند ارتباط مفید و موثری را با کودک برقرار کرده و از آسیب روحی نوپا به جهت دوری از مادر جلوگیری کند.

تداخل تربیتی کودک
تفاوت فرهنگی در بیش تر عرصه های زندگی اجتماعی یکی از مواردی است که غالبا به چشم می آید. در محیطی چون مهدکودک نیز به دلیل وجود بچه ها از خانواده های مختلف با فرهنگ ها و منش های تربیتی متفاوت این مطلب کاملا خودنمایی می کند. رفتار و کردار کودکی که در خانواده آزادی کامل دارد و بی هیچ مانعی خودسرانه هرچه بخواهد انجام می دهد، قطعا بر رفتار دیگر کودکانی که پدر و مادر تاکید بر روش های خاص تربیتی دارند اثرگذار خواهد بود.

پدر و مادرهای حساس و دقیق به مرور، متوجه تغییرات خاص رفتاری در فرزندان مهد رفته خود می شوند. یاد گرفتن کلمات جدید و گاه نامناسب یکی از این موارد خواص است. حتی انجام برخی کارها که در خانواده باب نیست. کودک در سنین پایین تر مانند خمیری است در که هرچه خوراک تربیتی، فکری، فرهنگی، آموزشی و …. به او بدهند دریافت می کند.

مناسب نبودن محیط مهد برای نگهداری اطفال
محیط نگهداری از کودکان زیر ۳ سال حتما باید خاص و ویژه مناسبات سنی آنها طراحی شود. محیطی کاملا امن که کودک جستجوگر به راحتی و بدون هیچ خطری به اکتشافات خود بپردازد. محیطی که برای این کودک درنظر گرفته می شود از لحاظ بهداشتی نیز باید کاملا تمیز باشد زیرا کودکان زیر دو سال برای کشف و بررسی بسیاری از چیزها آنها را به دهان می برند. وسایل ریز و آلوده باید از محیط نگهداری این کودکان حذف شود. مکان نگهداری کودک نباید کوچک باشد، نوپایان خیلی زود از محیطی که بستر کوچکی برای اکتشاف و بررسی دارد خسته و کلافه می شوند و بهانه گیری می کنند. محیط های کوچک با تعداد زیاد بچه ها امکان تخلیه انرژی را به کودک نمی دهد در نتیجه کودکی که از صبح در محیطی تنگ زندگی کرد با روحیه ای کلافه با مادری خسته همراه می شود و این اول ماجرای مادر و کودک و اصطکاک بین آنهاست.

عدم آگاهی و آموزش مربیان از نحوه رفتار با کودکان
کار با کودک در همه زمینه ها تخصصی است و ویژگی های خاص خودش را دارد اما متاسفانه در اغلب مهدهای کودک از مربیان کم تجربه و گاها حتی کسانی که رشته تحصیلی و روحیاتشان مناسب نگهداری از کودک نیست استفاده می کنند. در اغلب موارد این مربیان حقوق کمی دریافت می کنند. دغدغه های خارج از محیط مهد ممکن است در رفتار مربیان با کودک تاثیر منفی بگذارد.

شیوع بیماری های واگیردار در بین بچه ها
در محیط هایی که تعداد بچه ها زیاد است احتمال شیوع بیماری های مسری و واگیر بسیار زیاد است. گاهی حضور یک کودک بیمار موجب بیمار شدن کودکان دیگر خواهد شد. در صورت رعایت نکردن بهداشت تعداد زیادی از بچه ها درگیر یک بیماری واگیردار به مدت طولانی خواهند شد.

محاسن مهد رفتن کودکان
اگر کودک در سن مناسب به مهد برود فوایدی دارد که از جمله مستقل شدن و اجتماعی شدن کودک است. کودکی که در یک محیط عمومی ساعاتی از روز را در کنار کودکان دیگر و مربیان می گذراند به تدریج در انجام کارها و امور شخصی اش مستقل می شود و در مراودات خارج از محیط خانواده موفق تر عمل خواهد کرد. در مهد کودک ها آموزش های مناسب سن کودکان به آنها داده می شود که در پرورش خلاقیت و استعدادهای آنان موثر است.

  • سارا پورحبیب
  • ۰
  • ۰

 

یکی از نگرانی های همیشگی والدین در اغلب خانواده ها بددهنی کودکان (گاهی مواقع نوجوان) می باشد و نوعا به دنبال راهی برای رفع این مشکل می باشند. ما سعی نموده ایم در این مقاله به عوامل ایجادکننده و راه حل های آن بپردازیم.

بددهنی در کودک و نوجوان علل مختلفی دارد که متأسفانه در اغلب موارد متأثر از رفتارهای نابهنجار والدین در مقابل کودکان می باشد و پدر و مادرها خود در به وجود آمدن آن نقش عمده ای دارند.

 

مهم ترین عوامل بددهنی کودکان عبارتند از:
- گاهی کودک آن زمان که به سن نوجوانی نزدیک می شود برای تثبیت استقلال خود، به این کار دست می زند.

-
الفاظ رکیک و زشت در فرهنگ خانواده مرسوم بوده که در این صورت طفل با تقلید مستقیم بدین رفتار ناپسند گرایش یافته و آن را در خویش پرورش خواهد داد.

-
برخی از وابستگان خانواده همچون عمو، دایی و حتی خود پدر و مادر لحن کودکانه طفل را مستمسکی جهت تفریح قرار داده و تقلید الفاظ رکیک توسط وی، آنان را به خنده و شادی وامی دارد و پرواضح است که بعدها رفع یک عادت کاملاً مستقر شده در ذهن طفل تا چه اندازه با سختی همراه خواهد بود و معمولاً در حدود سن 6 5 سالگی، توجه پدر و مادر به قبح و زشتی آن جلب شده و تازه آن زمان است که به فکر چاره می افتند، در این زمان پدر و مادر از اینکه کودک خردسال بدون هیچ گونه ابایی به فحاشی و ناسزاگویی می پردازد، متعجب و نگران می شوند در حالی که توجه به زیربنای موضوع جای هیچ گونه شگفتی بجا نخواهد گذاشت.

-
گاهی علت بدزبانی، وجود گروهی از دوستان است که کودک یا نوجوان از آنها تأثیر جدی می پذیرد، در این خصوص چاره ای نیست جز آنکه با نرمی و عطوفت اعتماد کودک را جلب نمود و از طریق آگاهی دادن غیر مستقیم درباره رفیقان بد و جایگزین کردن دوستان خوب مشکل را حل نمود.

-
در بعضی مواقع خانواده به طور ناخواسته زمینه ای ایجاد می کند که در آن کودک یا نوجوان دچار عصبانیت و خشم شدید می شود و همین امر اعصاب او دچار اختلال کرده و ناخودآگاه الفاظ زشت و قبیح بر زبان وی جاری خواهد شد بنابراین تا آنجا که امکان دارد باید کوشید زمینه های عصبانیت را از بین برد.

-
گاهی مواقع کودکان ما فکر می کنند که صحبت صریح و بی پرده در مورد کارکردهای بدن و ادرار و مدفوع خنده دار است و نوعی شوخی به حساب می آید که البته عکس العمل ما می تواند تا حدود زیادی او را متوجه اشتباهش نماید.

 

- مواقعی پیش می آید که کودکان تنها وقتی با دوستان شان گرم صحبت می شوند از عبارات زشت و ناپسند استفاده می کنند که این امر باعث ناراحتی و رنجش خاطر والدین می گردد و ایشان را متوجه وجود رفتار دوگانه فرزندشان در جمع خانواده و دوستان می سازد و برایشان مشخص نیست که ایراد و اشکال از کجاست و چه باید کرد؟

 

راه حل های اصلاح بدزبانی
- اگر کودک بزرگتری حرف های زشت می زند و معنی آنها را نیز می داند، می توانید با آرامش بگویید: «این نوع حرف زدن غیر قابل قبول است. می دانم آنقدر باهوش هستی که عبارت قابل قبولی به جای آنها پیدا کنی


- بچه های کوچک، درست مثل «مینا(1)» هستند آنها چیزهایی را که می شنوند، حتی وقتی معنای آن را نمی دانند، تکرار می کنند اگر فرزندتان کوچک است و معنی کلمه زشتی را نمی داند، اما به تقلید از دیگری آن را گفته است فقط بگویید:
«
آدم های خوب نباید چنین کلماتی را به کار ببرند. در عوض می توانی بگویی ...» و کلمه قابل قبولی را جایگزین کنید. بهتر است از همان لحن و همان میزان صدایی استفاده کنید که او برای بیان کلمه زشت به کار برده است.

-
وقتی فرزند خردسال و شیرین زبان شما، کلمه زشتی را بر زبان جاری می کند، شادمانی نکنید و مغلوب احساسات خود نشوید و همان لحظه با آرامش به او بفهمانید که سخنش ناپسند است.

-
اگر شوخی بی ادبانه به هنگام غذا خوردن، مطرح شد، یکبار به فرزندتان هشدار بدهید که این کار را انجام ندهد اگر بار دوم تکرار شد، از جایتان بلند شوید، بشقاب غذای کودک تان را بردارید و بگویید «ما از بودن کنار تو لذت نمی بریم پس وقت غذا خوردن تو تمام شده است لطفا به اتاقت برو.» از او بخواهید غذایش را به تنهایی و در اتاقی دیگر (انباری یا پارکینگ) تمام کند، (نه جلوی تلویزیون)


- به برنامه های تلویزیونی که کودکتان مشاهده می کند، دقت کنید ممکن است این رفتارها را از این منابع یاد گرفته باشد. در این صورت به او بگویید که بین آن برنامه و رفتار او ارتباط نزدیک وجود دارد و اگر این الفاظ و کلمات ادامه پیدا کند دیدن این برنامه را ممنوع می کنید.

-
اگر ناسزایی برایش عادت شده است، به او بیاموزید که تا مدتی، واژه های زشت را در ذهن خود یا زیرلب و آرام بگوید و در صورت استمرار بددهنی، از سازوکارهای بازدارنده و به ویژه کاستن از پول توجیبی استفاده کنید و بگویید که در برابر هر کلمه زشت، مقدار پول جیبی اش کم خواهد شد

- به فرزندتان بیاموزید که چه کارهایی از نظر اجتماعی صحیح است وقتی جوکی بی ادبانه گفته می شود، آرامش خود را حفظ کنید، به چشمان فرزندتان نگاه کنید و با صدایی جدی بگویید: «این کار درست نیست» یا «در این خانه در مورد این مسائل شوخی نمی کنیم» به یاد داشته باشید که احتمالاً همچنان این کلمات را به دوستانش می گوید، چرا که همه آنها در مرحله ای یکسان از رشد قرار دارند.

 

  • سارا پورحبیب